برخيز كه راه تو را مي خواند
برخيز كه چشم تو را كم دارد
صاف و هموار نمودم ره انتظار را
تا ببينم ديده چون ماهت را
بيا كه صبح فردا طلوع ندارد
بيا كه آدينه هاي فردا غروب ندارد
از اين طلوع تا طلوع ديگر بسيار است
آنجا كه بايد ببينم رنگ كلامت
گاه مي انديشم ، گاه سخن مي گويم و گاه هم سكوت مي كنم. از انديشيدن تا سخن گفتن حرفي نيست. از سخن گفتن تا سكوت كردن حرف بسيار است. در اين باور آنكه سخن را با گوش دل شنيد سخن سخني نغز و دلنشين می شود. اينبار نيز خواستم انديشه كنم ، سخن بگويم. خواستم سكوت كنم تا سكوت سخن را براي دل خود به تصوير بكشم. اي عزيز سفر كرده ، گر به آشيانه ام سفر كردي ، سكوتم را پاسخ ده...
تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان
شعر و ادب و عرفان و آدرس http://www.sheroadab-zt.loxblog.com لینک نمایید
سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.
خبرنامه وب سایت:
آمار وب سایت:
بازدید دیروز : 73
بازدید هفته : 366
بازدید ماه : 758
بازدید کل : 92297
تعداد مطالب : 1102
تعداد نظرات : 48
تعداد آنلاین : 1
Alternative content